محمد مهدیمحمد مهدی، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

شاخه نباتی

بدو تولد

پسر خوشگلم نو این لباس چقدر ماه شده بودی مامانی فدات شه روز دوم تولدت این لباسو تنت کردیم تو امید من و بابا امیری . خدامن وبابا تو خیلی دوست داره که  گلی چون تو رو به ما عطا کرده .بی نهایت شکر گذاره این نعمت هستیم این اولین عکسیه که به این دنیا قدم گذاشتی.. ده روزگی ...
22 مرداد 1391

اخرین روز هفت ماهگی

خوشگل مامان امروز هفت ماهش تموم میشه.این روزا مامان سرش خیلی شلوغه نمیتونه وبلاگ شاخه نباتی رو کامل کنه .اولین فرصتی که پیدا کنم وبلاگ خوشگلمو کامل میکنم مامانی خیلی دوووووووست داره
23 خرداد 1391

خونه به خونه

امروز ٨/٣/٩١ مامانی خوشگلم امروز پیش مامان فاطمه هستی .دیروز که  خونه عمه فرشتت بودی .ساعت ٣ بعد از ظهر اومدم سراغت  وقتی مامانی رو دیدی خنده زیبای به مامان کردی تا من اماده شیر دادنت شدم کلی گریه کردی انگار داشتی اعتراض میکردی .مامانی خیالش راحته وقتی تو رو پیشه مامان فاطمت میذاره .خدا کنه زودتر مامان فاطمه تعطیل بشه تا خوشگل مامانی خونه به خونه نشه دوباره فردا میری خونه عمه فرشته .پسر قشنگم این وضع تاوقتی که ماشین بخریم ادامه داره .امیدوارم از این وضعیت  اسیب نبینی  .خدا میدونه که چقدر ازین وضع  ناراحتم .انشااله بزودی مشکلات حل میشه. ...
8 خرداد 1391

دلتنگی

امروز ٧/٣/٩١ مامان امروز خیلی دلتنگت شدم .تو رو پیش عمه فرشته گذاشتم .از اینکه نمیتونم تند تند خونشون زنگ بزنم که صدای قا قا کردنتو بشنوم دارم از غصه میمیرم .مامانی ببخش اگه تنهات میذارم .شرایط زندگی اینطور طلب میکنه .تو همه هستی منی .قلبم به درد میاد وقتی که ٩ساعت صورت ماهتو نمیبینم .مامان چون ماشین هنوزنخریدیم نمیتونه تو رو مهد سرکارش بیاره .همه وجود مامانی .الان میفهمم که چرا مامان فاطمه نمیذاشت من که مامانی توام یک لحظه ازش دور باشم .امید وارم هر جا هستی  سالم باشی وبهت خوش بگذره .محمد مهدی جان عمه فرشتت خیلی دوست داره .میبوسمت مامان .قوت قلب مامان شیرینی ...
7 خرداد 1391

7ماهگی

چند شب بود خیلی تو خواب بی قرار شده بودی مامانی برات خیلی ناراحت بود علتشو نمیفهمیدم فکر میکردم گرسنه هستی. پنج شنبه ٤/٤/٩١ صبح دیدم  موقع شیر خوردن مامانی رو گاز میگیری فهمیدم دندون موشیات درومده .مامانی از ذوقش نمیدونست چیکار کنه .کلی بوست کردم .فدای دندونات شم . تمام هستی روخدا تو اون تحظه به من داد .جیگری مامان لثه پایینت قرمز شده .مامان فاطمه برات آش دندونی گذاشت .مامان فریده خیلی ذوق کرد .بابا امیرت خیلی خوشحال شد ولی چون سرما خورده بود  بوست نکرد تو تمام هستی من و باباتی   ...
6 خرداد 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شاخه نباتی می باشد